در ویرانههای پمپئی ایتالیا، دیوار نوشتههایی وجود دارد که باستانشناسان معتقدند مردم از طریق این دیوار نوشتهها، مسابقات و برخی مراسمها را اطلاعرسانی میکردند. این دیوار نوشتهها امروزه نیز یکی از ابزارهای موثر تبلیغاتی هستند که شما آن را با نام بیلبورد میشناسید.
در بنادر بابل، تاجران افرادی را استخدام میکردند تا ورود پارچه و ادویه را به مردم با صدای بلند اطلاع دهند. امروزه جارچیها یا دادزن هایی در بازارهای سنتی وجود دارند که با فریاد کشیدن ما را از تخفیف یا محصولی جدید آگاه میکنند.
شاید تعجب آور باشد اما بسیاری از مدل های تبلیغاتی مدرن را مدیون تبلیغاتچیهای یونان باستان هستیم. ما در این مقاله به نکته هایی از کپیرایترهایی فسیل شده میپردازیم تا شما را با فرازونشیبهای این حرفه در طول تاریخ آگاه کنیم. در ادامه متوجه خواهید شد که بسیاری از استراتژیهای تبلیغاتی که در گذشته وجود داشتند، امروزه نیز اجرا میشوند و برخی دیگر از نظر ما غافل ماندهاند.
۱- متن شما قرار است چه تاثیری بر روی مخاطب داشته باشد؟ (رابرت کولیر)
هرگاه قصد نوشتن متنی را داشتید یادی از این جملهی رابرت کولیر کنید. کولیر در سنت لوییس به دنیا آمد. او در یک نشریه محلی کار می کرد و آنجا بود که نوشتن و ویراستاری را آموخت. کولیر در سال ۱۹۲۶ کتاب “قرون وسطی” را منتشر کرد که موجب شهرت زیادی برای او شد. در آن تاریخ کتاب قرون وسطی بیش از ۳۰۰۰ نسخه فروخت.
کولیر موفقیت خود را این چنین شرح میدهد:
“قبل از اینکه قلم را روی کاغذ حرکت بدهم، به این فکر میکنم که قرار است چه حسی به مخاطب منتقل شود و یا بعد از این متن قرار است به چه کاری وادار شود و بعد از آن است که قلم را برمیدارم”
این جمله در صنعت تبلیغات تحول عظیمی را ایجاد کرده است. هماکنون اگر تلویزیون را روشن کنید مشاهده خواهید کرد که یک محصول در حالت کاربردی آن نشان داده می شود. فردی لاغر اندام که در حال استفاده از مواد انرژیزاست یا مردی سالمند با کفشهای جادویی که در حال دویدن است.
در متن تبلیغی نیز باید کاربرد محصول نمایش داده شود. اگر قصد دارید متنی در رابطه با یک محصول بنویسید، کافیست وضع موجود را به مخاطب یادآوری کرده و سپس وضع مطلوب را پس از استفاده نشان دهید.
یوجین شوآرتز معقتد است یک تبلیغنویس باید نیازهای مخاطب را شناسائی و سپس به یکی از آنها حملهور شود. شوآرتز معتقد است فقط باید به یک نیاز حمله کرد نه بیشتر، اگر شما نشان دادید که با استفاده از یک محصول، چند نیاز اساسی از مخاطب برطرف میشود، شما در حال فریب مشتری هستید. شاید هم او را احمق فرض کردید که هر دو این، فروش محصول را با خطر مواجه میکند.
” مردم نیازهای اساسی زیادی در زندگی دارند. وظیفهی تبلیغ نویس انتخاب هوشمندانه یک نیاز و حمله به آن از هر طرف است” (یوجین شوارتز)
شاید این جمله مکس ول شبیه حرفهای شورآتز باشد، اما یک تفاوت مهم بین این دو وجود دارد. به اعتقاد شوآرتز تبلیغنویس باید به یک نیاز درونی حملهور شود، اما سخهایم معتقد است: تبلیغ نویس نباید منتظر یک نیاز بنشیند بلکه تبلیغنویس باید نیاز را ایجاد کند.
به عنوان مثال شما تبلیغنویس یک شرکت لوازم آرایشی هستید، طبق گفته شورآتز شما باید نشان دهید که خانوم ها نیاز به زیبایی دارند و زیبایی جزئی از آنهاست، اما بر اساس گفته مکس ول شما باید نشان دهید که اگر مشتری زیبا باشد، می تواند چه موقعیتهایی را کسب کند و همیشه از کنار این موقعیتها بیتفاوت عبور کرده است.
مکس ول در سال ۱۹۱۵ یک شرکت تبلیغاتی تاسیس کرد. هدف اصلی این شرکت تبلیغاتی ایجاد نیاز در مشتریان بود.
مکس ول در دوران تبلیغنویسی، تیتری برای یک شرکت آموزش زبان انگلیسی نوشت که از آن به عنوان یکی از بهترین تیترهای تاریخ نام برده می شود:
Do You Make These Mistakes in English””
این تیتر موجب جذب یکصد و پنجاه هزار مشتری برای آموزشگاه زبان شد.
راسر ریوز تبلیغنویسی بود که رکود بازار برایش معنایی نداشت. راسر در تبلیغنویسی شباهت بسیار زیادی به دیوید اگلیوی داشت.
“تبلیغ فقط باید یک کار انجام دهد: فروش” (راسر ریوز)
“ما یا باعث فروشیم یا هیچ چیز نیستیم” (آگیلوی)
راسر معتقد بود محصولی که برای آن تبلیغ نوشته میشود باید یک ویژگی منحصربهفرد داشته باشد. دیوید اگلیوی در کتاب “اعترافات یک تبلیغاتچی” می نویسد که خود مصرف کنندهی تمامی محصولاتی است که تبلیغ میکند.
راسر به شعارش عمل کرد. او موفق شد بسیاری از محصولات را برند کند. سیگار ویکتوریا، دهانشوی لیسترین و قرصهای کبدی کارتر از جمله شرکتهایی بودند که راسر آنها را برند کرد.
یکی از تبلیغات معروف راسر تبلیغ داروی ضد افسردگی Anacin بود.
“یک ویژگی منحصربهفرد در محصول پیدا کنید و مدام با چکش تبلیغات بر روی آن بکوبید، تکرار ویژگی به معنی تکرار یک کلمه در متن نیست” (راسر ریوز)
فایرفاکس به صداقت و صراحت در تبلیغات اعتقاد زیادی داشت و در تبلیغ از اغراق و فریبندگی دوری میکرد. او معتقد بود که یک تبلیغ خوب از چند نفر مشتری راضی به مشتریان دیگر توصیه می شود، اما اگر هدف چند میلیون نفر باشند این اتفاق صورت نمیگیرد.
“افراد واقعی مشکلات واقعی دارند، پس تبلیغ محصول نیز باید واقعی باشد. اگر مخاطب شما مکانیک کاران خودرو هستند، باید در تبلیغ شما مکانیکی عبوس با لباسی روغنی حضور داشته باشد و نیازی به حضور یک مرد جذاب با لباسهایی مرتب و تمیز نیست”(فایرفاکس)
این مقاله توسط سید داوود هاشم زاده در سایت آوات هوم تالیف شده است.
کپی با درج لینک بلامانع است
2 Comments
درود
مطلب خوبیه که میتونه با مثالهای بومی، تکمیل و جذاب تر بشه
ممنون. حتما.